اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت
این منم چون گل یاس نشستم سر راهت
تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم
اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم
اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده
تو بگو کدام عاشق رنج دوری رو ندیده
اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم
میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم
تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند
...
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را
خبر از سرزنش خار جـــفا نیست تو را
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را
دیگری جــز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
جان من سنگ دلی دل به تو دادن غلط است
رفتن اولاست ز کوی تو ستادن غلط است
بشنو پند و مکـــــن قصد دل آزرده ی خویش
ورنه بسیار ...
دختر بچه ی کودکیم کجاست؟! چه بر سر او آمد؟
هنوز هم با آن لبخند زیبا و چشم های پاک و بی ریاست،
وقتی دکمه های پیراهنم را می بست؟ یا او هم بزرگ شده…؟!
شاید یکی مثل همین عروسک ها…
چشم های هوس انگیز ریمل کشیده و لب های شهوانی رژ زده! آخر کجایش زیباست؟!
چقدر دلم می خواهد به دختر بچه ی کودکیم می گفتم که:
“آن وقت ها، چشم ها و ...
مخاطب خاص ِ زندگے مــــن…
با تمام وجود مے گویم:
این روز ها عجیب دل تنگ توام
دل تنگ اجابت چشمانت
دل تنگ رنگ نگاهت
دل تنگ بوے عَطرت
تو که نیستے …
انگار زندگے بودن را کــم می آورد و
بهانه گــیر نبودن است
تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند …
...
دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند
موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید
صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده…
دختره شوکه شد و چشم پر از اشک
بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..
پسره نوشته بود… تصادف کردم
با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون
لطفا ...
عزیزم می دانی؟ خواستنت نه…!!!
خواستنت با تمام وجود ان هم وقتی دوری که سایه ات هم از این حوالی نمیگذرد چه دردی دارد؟
عزیزم نخند به خدا تمام لحظه هایم درد دارد تو که نمی دانی تنها قدم زدن
میان دو نفره ها در پارک ان هم وقتی دل اسمان برایت گرفته است چه دردی دارد عزیزم نخند
تمام لحظه هایم درد دارد کاش می دانستی ارزوی خوشبختی برای ...
باز هنگام سحر قلمی از تکه زغالی مانده از آتش شبی سرد
میلغزد بر روی تن سرد و بی روح ورق.
و باز هم ردی از سوز دل بر روی خط های یخ زده کاغذ مینویسد.
وباز قصه پر غصه تکرار ….
روزی درختی بودم تنومند و زیبا ، قدی کشیده
و شاخ و برگ تماشایی داشتم .
عاشق شدم . . . !!!!
عاشق صدای خوش هیزم شکن . . . !!!
و تن خود را بی آلایش تقدیم بوسه های درد آور
تبر ...
همه مے گـویـنـב غروب خورشید بسیار تَـماشـایـے ستـ اما مَـטּ استثنای این خلقتم اعتقادم بر این است که طُـلوع آن تماشایی تر استــ این همه گفتند مَـغـربــــ…خب یکبار هم بگو مَشرقـ فَـقـط مَـטּ مـیـבانـمـ لذّتــ تـماشـاے طُـلـوع را …بـعـב از یـڪ مُـشـاجـره بـا عَـزیـزانمــ تـو هَـمـ یـڪ صُـبـح בمـ لَـذتـشـ را بِـچـشــ؛ ...
سکوت چشمانت موسیقی گل هاست که پروانه ها درآن تانگو می رقصند
و هل هلۀ بال هاشان تا دورترین قبیلۀ باران می رود و ساق های دختران صحرا را به وجد می آورد
در نفس چشمانت تمام سازهای جهان می نوازند و در سمفونی عطرها قوهای دنیا
به دریاچۀ افکار عاشقانه ام فرود می آیند و کو چه های دلم را اطلسی ها
روی سر می گیرند سکوت چشمانت آه ! سکوت چشمانت ...
بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی
دلــــت بگــیــره ولـــی دلــگــیــری نــکــنی…
شــــــــاکی بشی ولی شکایت نکنــــــــی …
خیلی چیــــــــزارو ببینی ولی ندیدش بگیــــــــری …
خیلی هــــــــا دلتو بشکنن و تــــــــو فقط سکــــــــوت کنی…
...
زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود
زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود
زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود
زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود
زیباترین هدیه عمرم محبت تو بود
زیباترین تنهاییم گریه برای تو بود
وزیباترین اعترافم
عشق تو بود
...
قلم های بی صدا ساعت های تکراری رفتن های بیهوده
پنجره های بسته و نگاه های خسته بیچاره دلم : پشت میله های انتظار چنبره زده واژه ها در حنجره بغض شده اند تمام من در ناتمام دیگری به خواب رفته شب ها چادر سکوت بال می گشاید در خودم گم شده ام امان از : ……….روزهای بی خاطره
...
انکار نمی کنم،زندگی خوب است
اینجا همه چیز است
آینه،قرآن،ظرفی آب
تسبیح،شمع،دیوان حافظ
در کنار خوابهای یاسی رنگ!
مرا ببین،نگاه کن مرا
ار حنجره کوچه صدایت کردم
افسوس!افسوس اما رفته
میان باد پیچید،همه فریاد من
نگاه کن مرا، مراببین
در این تنهایی
در پشت فاصله ها
بالهای چشمانم را می بندم
شاید بیایی…
تکرار می کنم، زندگی خوب ...
وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛
وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛
و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایكاش می دانستی بدون تو،
مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،
زندگی چه تلخ وناشكیباست. ایكاش می دانستی مرز خواستن كجاست،
وایكاش میدیدی قلبی راكه فقط؛
برای تو می تپد و بخاطر همین ...
منتظر لحظه ای هستم كه دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شم و زیبایت را ستایش کنم
دوستت دارم را بر لبانم جاری كنم
منتظر لحظه ای هستم كه در كنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشك شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس كه تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم كنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو ...
بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد…
بگذار همه آن چیزهایی كه خدا بی حضور مادی تو
بر من بخشیده است…دست نخورده بماند
بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود
به تمامی لمس كنم…..
بگذار افقهای خیالم را برای دیدار تو
به نظاره بنشینم….
بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده ...
گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم
گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در چه کنم
گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم
گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم
گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم
گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با ...
غریب است دوست داشتن و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن… وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم این را بدون
هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست ؛…
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به ...